علی جووونمعلی جووونم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
مامان مرضیهمامان مرضیه، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
زندگی مشترکمون زندگی مشترکمون ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
بابا حسنبابا حسن، تا این لحظه: 35 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

با تو مادر شدم ..پسرم

روز مادر و یازده ماهگی ات

روز مادر که ما به سمت کیش رفته بودیم اما خوب یک روز قبلش هدیه هامو دریافت کرده بودم .. اینم عکس هدیه های بابایی و اونم دایی جونه که سه تایی رفتع بودیم کافه تریا تو ایل گلی       یازده ماهگی ات مبارک پسرم...قربونت بشم که هر روز بزرگتر میشی...    هشت اردیبهشت دندون سوم و چهارمت رو در آوردی ..و واقعا شلوغ شدی...از همون روزم کامل سینه خیز میری البته آروم و در حد یک متر و اینکه خیلی خیلی شلوغ شدی.و 13 اردیبهشتم خودت از وسایل میگیری و کامل بلند میشی.عزیزم دوستت دریم خیلی زیاد.همچین جیغ میکشی که نگو آخه همش میخوای باهات بازی کنیم .. راستی خیلی خوب کلمه ی الله اکبر رو میگی و کاملا میری به یج...
9 ارديبهشت 1394

سفر کاری کیش 21 فروردین

روز جمعه ساعت 1 شب ما به سمت تهران حرکت کردیم و از اونجا ساعت 1 روز جمعه پرواز کردیم به سمت کیش و بابای بابا هم با ما بود...تو راه تبریز تهران من شب رو رانندگی کردم که کلی بابای بابا خوشش اومده بود.البته چون اون اولین بارش بود میدید زیاد ذوق کرده بود وگرنه من که عادت دارم.خلاصه توی کیش هتل شایگان رفتیم که 5 ستاره بود و عالی بود..کلی گشتیم و خوش گذروندیم..اونجا بابای بابا خیلی مهربون شده بود آخه تنها بود و اون.. باهاش نبود واسه همین مهربون بود...خوب پسرم من رفتم غواصی و جت اسکی و کلی تفریحات دیگه و بابایی هم همین طور رفت غواصی...عزیزم پارک دلفین ها رفتیم که عالی بود...فوق العاده بود...کشتی آکواریومی و تفریحی و کلی جای دیگه..تو هم که فقط دلت م...
9 ارديبهشت 1394

سفر شمال تو تعطیلات عید و سفر دعوتی امام رضا به مشهد و 13 بدر

عکسها تو ادامه ی مطلب   ما 3 فروردین به سمت شمال حرکت کردیم و روز اول رو توی انزلی موندیم و فرداس راهی رامسر شدیم تو رامسر سوار تلکابین شدیم..لب دریا رفتیم خلاصه کلی خوش گذشت و شب سوم تو محمود آباد موندیم و شب چهارم رو توی بابلسر موندیم ..خیلی خیلی خوش گذشت.. بعدش که میخواستیم برگردیم مامان سارا زنگ زد گفت ما داریم از قم به سمت مشهد میریم اگه شما هم میایید از شمال حرکت کنید..خلاصه بابایی و منم قبول کردیم و رفتیم.و خدا رو شکر چند روزم مشهد بودیم که خیلی خوش گذشت..اینبار نسبت به دفعه ی قبل کمتر اذیتم کردی ..و اونجا رفتیم دیدن دوست وبلاگی ات حسام جون که واقعا خیلی مهمون نواز و مهربون بودن.و تو مشهد هم کلی زیارت کردیم.زیارتت...
9 ارديبهشت 1394

اولین چهارشنبه سوری و عیدت مبارک علی جونم ..پسرم

پسرم...با تمام وجودم تبریک میگم..ببخش که دیر شده..اما بالاخره آپ کردم..عزیزم بخاطر شما امسال من فانتزی درست کردم هفت سینمو...شما سر تحویل سال خواب بودی...فدات شم       اینم عکس چهارشنبه سوری ات تو خونه آتیش درست کرده بودم از اسپند...از آتیش پروندیمت و بابا واست بخاطر سنتی که هست آینه کوچیک و یه بساه اسپند خریده بود و کیکم خریده بود...منم تزیینات کرده بودم ..آجیل چهارشنبه سوری هم عالی بود   اینم عکس هفت سینت       لحظه ی تحویل سال و دعای سال 1394 ساعت 2 و 15 دقیقه و 10 ثانیه روز شنبه 1 فروردین 1394 هجری شمسی مطابق 30 جمادی‌الاولی 1436 هجری قمری و 21 مارس...
9 ارديبهشت 1394

عکسهای 9 الی 10 ماهگی و جشن دندونی

سلام بر پسرم..ببخش پسرم.خیلی شرمنده ام که اینقدر دیر اومدم و عکسهاتو گذاشتم..آخه واقعا خیلی شلوغ شدی و فرصت سر خاروندن ندارم.. امروز اومدم تا عکسهاتو بزارم..اول عکسهای 9 ماهگیتو و بعد عکسهای دندونیت که دندونت بعد از چند ماه عذاب تو 27 بهمن در اومد و من 7 اسفند واست دندونی گرفتم و واسه اونایی هم که دعوت نکرده بودم آش دندونی فرستادم..پسرم فدات بشم ..همه ی تزییناتو من با عشق برات درست کردم.مبارکت باشه.تا یادم نرفته بگم واسه چندتا از دوستای وبلاگی ات هم من تم تولد درست کردم.مثل نگار و محمد سجاد و..     خوب بریم سراغ عکسها. از 9 ماهگی تا عید ...تو ادامه ی مطلب       این عکس اول کنسرت گروه 7 و کنسرت بابک...
7 ارديبهشت 1394
1